چهلمين سالگرد خاموش انقلاب فرهنگی مائو در چين
پارسا پيلتن پارسا پيلتن

امروز شانزدهم مه چهلمين سالگرد آغاز انقلاب فرهنگی در چين است.

اکثر مردم چين انقلاب فرهنگی ۱۹۶۶ را يکی از شومترين و دردناک ترين رويدادهای تاريخ خود می دانند، ولی دولت اين کشور می کوشد اين پرونده بازگشايی نشود.

يوون وو، سردبير بخش چينی بی بی سی، می گويد: "ما امسال شاهد نشانه هايی هستيم مبنی بر اين که بهتر است درباره انقلاب فرهنگی حرف نزنيم. دانشورانی که در فکر ايجاد موزه ای برای انقلاب فرهنگی هستند، از سوی نيروهای امنيتی مورد اذيت و آزار قرار گرفته اند. همچنين به کارشناسانی که برای شرکت در مجمعی درباره انقلاب فرهنگی می خواستند به آمريکا بروند، ممنوع الخروج شدند."

خانم يوون می افزايد هولوکاست فاجعه ای هولناک بود ولی قربانيانش برای پيشگيری از بروز مجدد آن، جنايات نازيها را هر سال مرور و محکوم می کنند.

وی اذعان می کند دولت کنونی چين به مراتب انتقادپذيرتر از مائو است، ولی گشايش سياسی کنونی برای جامعه ای که خود را مردم سالار می خواند، کافی نيست. به گفته وی، امروزه رهبران چين، همانند مائو، دوست ندارند مردم اقتدارشان را به چالش بکشند.

حقيقت اين است که يک دهه انقلاب فرهنگی، چنان آثار مخربی برجا گذاشت که چينی ها، تاحدودی از روی علاقه برای رهبر سابق خود مائو تسدونگ، ترجيح می دهند از تاريخ درس نياموزند.

پيمان نجاتی، دانشجوی ايرانی در شانگهای می گويد که جوانان چينی نگاهی رو به آينده دارند و عقيده دارند تاريخ پنج هزار ساله شان غنی تر از آن است که با رويدادی مانند انقلاب فرهنگی خدشه دار شود.

ريشه های تاريخی

باور عمومی اين است که مائو با انقلاب فرهنگی خود سه هدف را دنبال می کرد: کنار زدن رقبا و دگرانديشان، مقابله با تهديد افکار ناخوشايند شورويها، و توقف نفوذ انديشه های سرمايه داری و دموکراتيک غربی.

ريشه های تاريخی انقلاب فرهنگی ۱۹۶۶ را بايد در يک دهه پيشتر جست. مائو در دوم ماه مه سال ۱۹۵۶ در نطقی موسوم به "بگذار صد گل بشگفد" روشنفکران و فرهنگيان را به انتقاد از حزب کمونيست ترغيب کرد. اما انتشار آثاری انتقادآميز نظير نمايشنامه "های روی عزل می شود" و رمان "ده سه فاميل" کاسه صبر مائو و همسر چهارمش جيانگ چنگ را لبريز کرد.

از سوی ديگر، از سال ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۲ در نتيجه سياستهای نادرست کارزار جهش بزرگ مائو و نيز قحطی، بيش از ۳۰ ميليون نفر جان باختند.

تصميم لئو شائوچی، رييس جمهور برای تغيير مسير اقتصاد به ثمر نشست و بر محبوبيتش افزود. او تصميم گرفت به کمک دنگ شيائوپنگ، مائو را وادار به بازنشستگی کند.

مائو در ضدحمله خاموش خود، جنبش آموزش سوسياليست را براه انداخت تا شور انقلابی را به جوانان بدمد، ايدئولوژی سوسياليسم را تصفيه کند و از جسم روشنفکران بيگاری بکشد تا افکارشان بزعم او، ضد انقلاب نشود. اما هدف، سرنگونی لئو از سمت رييس جمهوری بود.

با اعمال فشار همسر مائو در شانزدهم ماه مه ۱۹۶۶، فرمانی در محکوميت نفوذ انديشه های "بورژوازی مرتجع" در حزب کمونيست انتشار يافت. بلافاصله چندين چهره ميانه رو از حزب اخراج شدند و شبه نظاميان جوان در خيابانهای پکن جولان دادند.

آنها پيشقراولان گاردهای سرخ بودند، نيروهايی متشکل از دانش آموزان و دانشجويان تندرو که در هجدهم اوت همان سال با حمايت مائو رسميت يافتند.

بدين ترتيب اولين ثمره انقلاب فرهنگی، خشونت و خونريزی بود.

سپس همسر مائو از اين نيروهای شبه نظامی بهره برد و دستور داد در صورت لزوم، آنها جايگزين ارتش آزاديبخش خلق شوند.

شور ويرانگر

ظرف چند روز صدها هزار نفر در سراسر کشور در حمايت از انقلاب فرهنگی دست به تظاهرات زدند. گاردهای سرخ نيز با بيرحمی شروع به پاکسازی دگرانديشان و نمادهای به اصطلاح ضد انقلاب کردند. گفته می شود هزاران بنای تاريخی با خاک يکسان و اقليتهای قومی و مذهبی از جمله مسلمانان سرکوب شدند.

آيا اين جنايات با نظر مساعد مائو صورت می گرفت؟ برخی می گويند مائو حتی به پليس دستور داده بود مانع اقدامات گاردهای سرخ نشود. اما بعضی ديگر از کارشناسان می گويند بروز تندروی و هرج و مرج در هر انقلابی اجتناب ناپذير است، بخصوص در جامعه دهقانی و روستايی آن روز چين.

اما چرا رهبر انقلاب ترمز تندروها را نمی کشيد؟

حقيقت اين است که مائو تاب و توان نداشت و حزب کمونيست برای فرونشاندن تبليغات مخالفان، اين خبر را در بوق و کرنا کرد که رهبر سالخورده چين رکورد شنای جهان را شکسته.

مهدی خانبابا تهرانی بعد از انتشار اين خبر در سال ۱۹۶۶ مائو را از نزديک ديد. وی می گويد که به نظر می آمد مائو چندين سکته را پشت سرگذاشته و دختران پرستار زير بازوی او را گرفته بودند.

پايان انقلاب

جنايات و تعرضهای گاردهای سرخ تا اواسط سال ۱۹۶۸ افسارگسيخته ادامه داشت. درگيری داخلی گاردهای سرخ از يکسو و بيم تجاوز ارتش شوروی از سوی ديگر سبب شد مائو پايان انقلاب فرهنگی را اعلام کند تا شايد اتحاد به کشور بازگردد.

از سال ۱۹۶۹ تاکيد حزب کمونيست چين بر بازسازی خود، ثبات اقتصادی و حساسيت به مسائل خارجی بود، بطوری که ريچارد نيکسون در فوريه ۱۹۷۲ به چين رفت و هفت ماه بعد روابط ديپلماتيک پکن و توکيو برقرار شد. عصر انزواطلبی به سررسيده بود.

مائو در اين دوران عقيده داشت که عمل گرايی و شور انقلابی و ملی بايد همگام باشد و جناحها همزيستی داشته باشند، مخصوصا بعد از اين که معاون جاه طلبش، لين بيائو متهم به کودتا شد. در آوريل ۱۹۷۳ دنگ شيائوپنگ، از قربانيان انقلاب فرهنگی، با موافقت مائو به معاونت نخست وزيری انتخاب شد.

باند چهار نفره به رهبری همسر مائو از اين تحولات راضی نبود، ولی نفوذش به شانگهای و مناطقی از شمال شرقی چين محدود بود. آنها رقيب اصلی خود را جو انلای، نخست وزير چين می دانستند و به وی تهمت ضد انقلاب بودن می زدند.

در سال ۱۹۷۶ جو انلای، که برنامه نوسازی اقتصاد را ارايه کرده بود، مرد ولی باند چهار نفره به دنگ شيائوپنگ اجازه نداد به اين سمت ارتقا يابد و او را از کليه سمتهايش عزل کرد. بسياری می گويند اين فرمان مورد تاييد مائو بود، اما او عضوی از اين باند را به نخست وزيری منصوب نکرد و اين سمت نصيب هوا گوافنگ شد.

با مرگ مائو در ماه سپتامبر ۱۹۷۶ باند چهار نفره متشکل از همسرش و سه دستيار وی تضيعف شد. آنها در ماه اکتبر دستگير شدند و بدين ترتيب انقلاب فرهنگی خاتمه يافت.

هوا گوافنگ اعلام کرد در نتيجه آنچه وی مداخله و خرابکاری باند چهار نفره ناميد، در فاصله سالهای ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۶ چين در حوزه صنعت متحمل بيش از ۵۰ ميليارد دلار زيان شد. وی ادعا کرده است که اقتصاد کشورش در سال ۱۹۷۶ در آستانه سقوط بود.

خبرنگاری آمريکايی که در خلال انقلاب فرهنگی مدتی را با همسر مائو گذرانده بود، گفته است اين زن آنچه را سرمايه داری منحط غربی می خواند، محکوم می کرد، ولی در محافل خصوصی مطابق تازه ترين مدهای اروپا و آمريکا خود را می آراست و در سينمای شخصی خود، فيلمهای غربی می ديد.

حزب کمونيست در سال ۱۹۸۱ رسما از انقلاب فرهنگی تبری جست و به اشتباهات مائو اذعان کرد.

 

منبع بي بي سي


May 16th, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی